فاطر مرصوصین

نام یکی از سوره های قرآن + مرصوصین

فاطر مرصوصین

نام یکی از سوره های قرآن + مرصوصین

مشخصات بلاگ
فاطر مرصوصین
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۰/۰۳
    ...

۳۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

  • سما علیزاده

به یادآن شهید بزرگوار



امید

شاخه گل در انتظار قطره آبی است.او منتظر است دعا می خواند واز آسمان درخواست باران می کند.وجودش مانند پاییز پژمرده شده ،ولی هرگز ناامید نمی شود.اوامیدوار است به قطره ای که خواهد امد ووجودش را سیراب خواهد کرد امید دارد.او منتظر قطره باران است وهیچ وقت این انتظار او را از پادرنیاورده است .روزهاوشب ها گریه می کند ولی اشک هایش نمی تواند وجود خشکی ده اش را نمناک کند .تنها اواست که می تواند او را به خواسته اش برساند،او با خود قطره های باران را به ارمغان خواهد آوردکه شاخه گل را سیراب خواهد کرد. شبها وروزها گذشت و او همچنان امیدوار منتظر بود.سپیده دمی نسیمی وزید واو را با خود برد.او رفت ولی این رفتن پایان انتظار وامیدش نبود.او هنوز منتظر است،منتظر قطره باران،او واقعا عاشق است


برای شادی روحش صلوات
  • سما علیزاده

 

در برهه ای که به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب دشمن با شبیخون حیرت انگیز فرهنگی و با راه اندازی هزاران سایت و شبکه ماهواره ای مستهجن، تمام قد به میدان نبرد سنگین با اسلام و انقلاب و ارزش هایی همچون شهید و شهادت آمده است و تهاجم سنگینی را علیه نسل جوان و نوجوان خصوصاً نسل  دانش آموز ما آغاز کرده است.

و در حالیکه عطش زاید الوصف نسبت به مقوله هایی همچون "جهاد" ، " شهادت"‌و "استقامت" در بین جوانان ایران اسلامی و حتی در سرتاسر دنیا موج می زند، ‌ضرورت توجه به مسائلی همچون فرهنگ جهاد و شهادت  بیش از پیش مشخص می شود.

***

ریزه بود و استخوانی، اما فرز، چابک، بازیگوش و سر و زبان‌دار. ده ساله بود. کشتی می‌گرفت. به بزرگ‌تر از خودش هم گیر می‌داد. شر راه می‌انداخت و هوارکشان می‌گریخت و سالن کشتی را به هم می‌ریخت. اسمش بهنام بود، بهنام محمدی راد، بچه مسجد سلیمان، متولد 1345.

***

اولش شده بود مسئول تقسیم فانوس میان مردم. شهر به خاطر بمباران در خاموشی بود و مردم به فانوس نیاز داشتند. بمباران هم که می‌شد، بهنام سیزده ساله بود که می‌دوید و به مجروحین می‌رسید. از دست بنی‌صدر آه می‌کشید که چرا وعده سر خرمن می‌دهد. بچه‌های خرمشهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه «کلاش» و «ژ3» مقابل عراقی‌ها ایستاده بودند،‌ بعد بنی‌صدر گفته بود که سلاح و مهمات به خرمشهر ندهید. بهنام عصبانی بود. مردم در شلیک گلوله هم باید قناعت می‌کردند

***

27 مهر 59 بود، شش روز قبل از سقوط خرمشهر. شیر بچه سیزده ساله ترکشی به قلبش اصابت می کند. دکترها هم نتوانستند مانع از پریدنش شوند. بهنام در خرمشهر ماند و به آرزویش رسید... .



آخرین خاطره‌ای و مستندی که به ‌صورت مکتوب ‌می‌توان از شهید «بهنام محمدی» ذکر کرد در کتاب «دا» است. پُرفروش‌ترین کتاب تاریخ دفاع مقدس باکه تاکنون 180مرتبه تجدید چاپ شده است در صفحات متعدد از جمله 483-655-764 از شهید «محمدی» به عنوان شیر‌بچه‌ای نام می‌برد که آب، یخ و تجهیزات برای رزمندگان می‌برد و با توجه به این که بچه بوده است دشمن به او شک نمی‌کرد، همچنین موقعیت تانک‌ها و سنگرهای دشمن را رصد می‌کرد و اطلاعات را به رزمندگان انتقال می‌داد.

***

در صفحه 655 نویسنده کتاب "دا" اینچنین می نویسد :

بهنام محمدی نوجوان 13ساله ای که از فرط کوچکی جسه ، اسلحه ژ-3 اش روی زمین کشیده می شد، با گشت زدن در محله ها نیروهای رزمنده را از نقاط نفوذ دشمن مطلع می ساخت، او روزهای آخر مقاومت خرمشهر با اصابت ترکشی به قلب کوچک اش به شهادت رسید...

***

اکنون آبان ماه 89 است ، مزار اولین شهید 13 ساله هشت سال دفاع مقدس و همرزم جهان آرا با توجه به نامناسب بودن مکان آن،  به همت مردم شهید پرور مسجدسلیمان و همت مسئولان استانی و کشوری طی مراسمی با شکوه در روز سیزده آبان از قبرستان قدیمی شهر بر فراز تپه شهدای گمنام مسجدسلیمان منتقل خواهد شد .

 او که می گفت : این جسمم را به خاک می‌سپارم، روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می‌سپارم.

چه خوب است گاه گاهی به یاد شهیدان باشیم

برای شادی روحشان صلوات

  • سما علیزاده



دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را

کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟

کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی

که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را

خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست

که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را

تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی

بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را

نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن

رها کن در میان خدعه ماران عصایت را

نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم

به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را

فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر

که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...

... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست

شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را

4
  • سما علیزاده







ماه کنعانی برون آ‌ از نقاب
                     تا شود در ملک هستی انقلاب
ای سراپا ناز مستوری چرا؟
                     چون وصالت هست این دوری چرا؟
آسمانی مرد! ای نور نبی (ص) 
                     ذوالفقار حیدری شور علی (ع)
ای ولی از عاشقان دوری مکن
                    شوعیان وصل مستوری مکن
در زمان غیبتت ای مهربان 
                    ناله‌ها چون شعله شد بر آسمان
مسجد و محراب آتش می‌زنند
                    این منافق‌های دون بسکه بدند
بد به ماند بد به عالم می‌کنند
                    جشن را اندوه و ماتم می‌کنند
چند تایی نخبه نادان هنوز
                     یار شب گردیده‌اند و خصم روز
روز یعنی نایبت سیدعلی
                     این چراغ راه دین نور نبی (ص)
با نگاه کینه او را دیده‌اند
                     از امام و از شما رنجیده‌اند
یا بریدند از شهید و انقلاب 
                     یا که دشمن کشته با گل‌های ناب
آفتاب معرفت مهدی بود
                     جملگی باشد نود او هست صد
«صد چو پیش آید نود هم پیش ماست»
                     منتظر بر تو دل درویش ماست
از مریدانت نظر هرگز مگیر
                     ما مریدیم و شما هستید پیر
پیر راهید ای امام مهربان
                     زین سخن داند همه کون و مکان
عده‌ای خصمند با ایران ما
                     یار دشمن کشته خصم جان ما
رفته با بیگانه ساغر می‌زنند
                     نیشها بر ما و رهبر می‌زنند
رهبر اما مهربانی می‌کند
                     نام خود را جاودانی می‌کند
ای امام ای آسمان پیمای ما
                     ای سبب بر شوق و هم غوغای ما
جلوه کن آمد زمان جلوه است 
                     شد زمان امتحان و جلوه است
امتحان کن تا منافق گم شود
                     امتحان کن تا بینی خوب و بد
ما ولایت را مددکار آمدیم
                      ما عاشق اوییم آیا ما بدیم؟
نایبت سیدعلی را عاشقیم
                      دشمن خصم و ولی را عاشقیم
از ولایت تا تو راهی روشن است
                      هرکسی غیر از ولی اهریمن است
این فقیهان جان فشانی می‌کنند
                      با خلایق مهربانی می‌کنند
جمله با وحدت به دنبال ولی
                     رهسپارند با سیدعلی
هست رهبر را به سر عشق شما 
                     ای امام حق عزیز آشنا
یوسف زهرا خریدار توایم
                     همچنان حلاج بر دار توایم
هرکجا هستی دعایت می‌کنیم
                     جان نثار ردپایت می‌کنیم

  • سما علیزاده








بُغض‌ در گلو ...پلک‌، بسته‌ام...

عصر جمعه‌ است‌... دل‌ شکسته‌ام‌....

از وصال‌ تو...دل‌ نمی‌کنم‌...

طعنه‌ها ولی‌ ...کرده‌ خسته‌ام‌...

کوچه‌ را ز شوق‌....صُبح‌ رُفته‌ام‌....

در خیال‌ خود..با تو بارها...راز گفته‌ام‌...

باز شد غروب...‌تو نیامدی‌...دل‌ گرفته‌ام‌....

مانده‌ دیده، اشکبار من...‌منتظر به‌ دشت‌...

منتظر به‌ راه‌...جمعه‌ هم‌ گذشت
  • سما علیزاده

برگ در هنگام زوال می افتد

میوه در هنگام کمال می افتد

بنگر که چگونه می افتی چون برگی زرد و یا سیبی سرخ

 

  • سما علیزاده

آیت الله بهجت (ره):

از ما، عمل چندانی نخواسته اند!

مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!

تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!

همه میپرسند چه کار کنیم؟

من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟

و پاسخ اینست:

گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.

منبع : وبلاگ سلام علی آل یاسین

گناه زنجیری بر دست و پای انسان

  • سما علیزاده

خوش بہ حال آسموטּ ڪہ هر وقت دلش بگیره بے بہونہ مے باره ...

بہ ڪسے توجہ نمے ڪنہ ...

از ڪسے خجالت نمے ڪشہ...

مے باره و مے باره و...

اینقدر مے باره تا آبے شہ ... ‌

آفتابے شہ ...!!!

ڪاش...

ڪاش مے شد مثل آسموטּ بود...

ڪاش مے شد وقتے دلت گرفت اونقدر ببارے تا بالاخره آفتابے شے...

بعدش هم انگار نہ انگار ڪہ بارشے بوده....

  • سما علیزاده

توصیه برای زندگی بهتر:

1- بیائید گناه نکنیم زیرا هرچه کم گناهتر = زندگی بالذت تر و بدون درد سر تر = پس پیش به سوی موفقیت و خدا با گناه نکردن    2-  در باطن بهتر از ظاهرت باش    3 - خوش خلق باش     4-    آنچه فایده ندارد ترک کن و انجام نده     5- و بدان از دنیا آن برای تو میماند که به کار آخرتت آید پس فریب مال دنیا را نخور و دنبال پول کثیف و مال حرام نرو و به همه خوبی کن    6- تا میتوانی کار کن تا محتاج هیچ کس نشوی

 

  • سما علیزاده