فاطر مرصوصین

نام یکی از سوره های قرآن + مرصوصین

فاطر مرصوصین

نام یکی از سوره های قرآن + مرصوصین

مشخصات بلاگ
فاطر مرصوصین
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۰/۰۳
    ...

۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توانید در سجیه دید، این شمالی ترین شهر دانمارکیهاست، جایی که دریای بالتیک و دریای شمال بهم میپیوندند که آب یکی از آنها شور و دیگری شیرین است .

دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این راستا بوجود می آید.


و این همان چیزی است که در قرآن آمده است.


سورة مبارکه الرحمن


مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)


19. دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.21. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟ 22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏شود.


سوره مبارکه فرقان آیه 53:

« و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»


و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آندو حریمی استوار قرار داد.
  • سما علیزاده



سخنان شهید آیت الله دستغیب (ره)

برگشت همه بد بختی های آدمی نتیجه غفلت او از یاد خداست ، چشم بصیرت که کور می شود و گوش باطن که از شنیدن حقایق باز می ماند و دل که از درک واقعیات عاجز می ماند تا جائی که از چهار پایان پست تر می گردد همه در اثر غفلت از یاد خداست، از قرآن این حقیقت را بشنویم سوره اعراف آیه 179 «و محققاً بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم چه آنکه آنها را دلهائیست بی ادراک و معرفت و دیدهائی بی نور بصیرت و گوشهایی ناشنوای حقیقت آنها مانند چهار پایانند بلکه بسی گمراه ترندآنها همان مردمی هستند که غافل شدند»ملاحظه می کنید که چگونه اهل غفلت را معرفی می کند.کوران و کران و بیخردان چرا چنین شدند چون از یاد خدا غافل شده اند. راه خدا که دردل بسته شد راه دنیا باز می شود، حد ادراک آدمی در خور و خواب و شهوترانی و مال و ثروت و ریاست خلاصه می شود. لذا در روایات غفلت از یاد خدا تعبیر به مستی شده یعنی همانطوری که شخص مست را هزاران خطرتهدید می کند و او بی خیال است، مثلا زمین بخورد، سرش به دیوار بخورد، در چاه بیفتد و ... همین طور هم دلی که از یاد خدا غافل شد هزاران فتنه و فساد و گناه او را تهدید می کند بلکه هر گناهی که از انسان سر می زند ناشی از غفلت است، وگرنه کسی که متوجه است که خدا او را می بیند اعمالش را آگاه هست، ملائکه هم ثبت می کنند کی گناه می کند. اما دلی که غافل باشد همه جا هست جز به یاد خدا ، التفاتی به حضور پروردگار ندارد و گناه می کند، پناه بر خدا که انسان در چنین حالی مرگش فرا برسد و به حال غفلت بمیرد. شیخ شوشتری (ره) در مواعظش می گوید: می ترسم روز آخر عمرم بدترین روزهای زندگی ام باشد دل همه جا باشد جز نزد خدا.


نمی ترسی که مرگت خفته گیرد                                     دلت را غافل و آشفته گیرد

برگرفته از کتاب سرای دیگر(تفسیر سوره واقعه) شهید آیت الله دستغیب (ره)
  • سما علیزاده




گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
  • سما علیزاده
  • سما علیزاده
  • سما علیزاده



ما از زندگی چی میخوایم؟
ثروت؟
عزت؟
قدرت؟
تا بحال فکر کردید هیچ کدوم از اینها بدون عشق برای ما لذتی نداره!!!
ما قبل از هر چیز عاشق چیزی میشیم بعد به سمتش می ریم و خواستارش میشیم.
میخوام بگم؛ما اول حتی عاشق زندگی کردن شدیم بعد تن به اون دادیم!!(البته بماند که استثناعاتی هم در بین افراد وجود داره!)
مطمئن باشید خدا هم بدون وجود عشق ما رو خلق نمی کرد! اول عاشقمون شد، بعد مارو آفرید، بعد ما رو عاشق زندگی کردن کرد.
عشق معجون امید برای زندگیه..... .

  • سما علیزاده

حکایت زیبای پیر مرد تهی دست

حکایت زیبای پیر مرد تهی دست, حکایت مولانا, حکایت آموزنده, حکایت جالب,

پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد :

ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.

پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت

:


من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز

 آن گره را چون نیارستی گشود
 این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!

 

پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخش نمود...

نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت:‌


 تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه

  • سما علیزاده


چه مژده ای زیباتر از آمدن بهار در پی یک زمستان تار و طولانی؟! چه بشارتی شیرین تر از بشارت خورشید در پی یک شب سرد و تاریک؟! چه پیامی نیک تر از پیام زلال آب برای لبانی تشنه و خشکیده؟! چه نوایی برتر از بشارت «جاء الحق» و «زهق الباطل»؟! قسم به شب پوشیده! که روز خواهد درخشید و بهاری ترین روز هستی ، بر صحیفه‏ی شب تار و طولانی ، مُهر پایان خواهد زد . فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک

  • سما علیزاده





خاک‌نشین کوی باصفایش هستم ...


دعاکنید قابل باشم، حتماً نایب‌الزیاره‌تان خواهم بود ان‌شاءالله ..


  • سما علیزاده


بسم رب الشهدا

قنوت

چه شرحی می توان بر این قنوت نوشت.

 قنوتی متفاوت از دیگر قنوت ها.
       عکسی که می بینید در اوایل دهه ی شصت، در نماز جمعه تهران گرفته شده است.

 رزمنده ای از جمع مجاهدان فی سبیل الله که به مقام جانبازی نائل گشته،

 به قنوت ایستاده است.  
 
 من و تو، هنگام قنوت، به کف دستان خود خیره می شویم.

 حال کسی که کف دستی ندارد و چشمی که به آن ها خیره شود، چه تکلیفی دارد؟ 

آیا شک داری که این قنوت، به حرمت قمرِ منیر بنی هاشم، 

همو که دستان و چشمش را پیش از شهادت، هدیه آستان ولایت نمود،

 پذیرفته ترین قنوت خواهد بود؟
  • سما علیزاده