طرح ترک میلیونها گنـــاه برای تعجیل در فرج آقــا امـام زمـــاز(عج)
سهم شما؛
فقط
تــرک
یـــک
گنــــاه...
(اگه دلت میخواد تعجیل بشه،درنگ نکن!)
طرح ترک میلیونها گنـــاه برای تعجیل در فرج آقــا امـام زمـــاز(عج)
سهم شما؛
فقط
تــرک
یـــک
گنــــاه...
(اگه دلت میخواد تعجیل بشه،درنگ نکن!)
در برهه ای که به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب دشمن با شبیخون حیرت انگیز فرهنگی و با راه اندازی هزاران سایت و شبکه ماهواره ای مستهجن، تمام قد به میدان نبرد سنگین با اسلام و انقلاب و ارزش هایی همچون شهید و شهادت آمده است و تهاجم سنگینی را علیه نسل جوان و نوجوان خصوصاً نسل دانش آموز ما آغاز کرده است.
و در حالیکه عطش زاید الوصف نسبت به مقوله هایی همچون "جهاد" ، " شهادت"و "استقامت" در بین جوانان ایران اسلامی و حتی در سرتاسر دنیا موج می زند، ضرورت توجه به مسائلی همچون فرهنگ جهاد و شهادت بیش از پیش مشخص می شود.
***
ریزه بود و استخوانی، اما فرز، چابک، بازیگوش و سر و زباندار. ده ساله بود. کشتی میگرفت. به بزرگتر از خودش هم گیر میداد. شر راه میانداخت و هوارکشان میگریخت و سالن کشتی را به هم میریخت. اسمش بهنام بود، بهنام محمدی راد، بچه مسجد سلیمان، متولد 1345.
***
اولش شده بود مسئول تقسیم فانوس میان مردم. شهر به خاطر بمباران در خاموشی بود و مردم به فانوس نیاز داشتند. بمباران هم که میشد، بهنام سیزده ساله بود که میدوید و به مجروحین میرسید. از دست بنیصدر آه میکشید که چرا وعده سر خرمن میدهد. بچههای خرمشهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه «کلاش» و «ژ3» مقابل عراقیها ایستاده بودند، بعد بنیصدر گفته بود که سلاح و مهمات به خرمشهر ندهید. بهنام عصبانی بود. مردم در شلیک گلوله هم باید قناعت میکردند
***
27 مهر 59 بود، شش روز قبل از سقوط خرمشهر. شیر بچه سیزده ساله ترکشی به قلبش اصابت می کند. دکترها هم نتوانستند مانع از پریدنش شوند. بهنام در خرمشهر ماند و به آرزویش رسید... .
آخرین خاطرهای و مستندی که به صورت مکتوب میتوان از شهید «بهنام محمدی» ذکر کرد در کتاب «دا» است. پُرفروشترین کتاب تاریخ دفاع مقدس باکه تاکنون 180مرتبه تجدید چاپ شده است در صفحات متعدد از جمله 483-655-764 از شهید «محمدی» به عنوان شیربچهای نام میبرد که آب، یخ و تجهیزات برای رزمندگان میبرد و با توجه به این که بچه بوده است دشمن به او شک نمیکرد، همچنین موقعیت تانکها و سنگرهای دشمن را رصد میکرد و اطلاعات را به رزمندگان انتقال میداد.
***
در صفحه 655 نویسنده کتاب "دا" اینچنین می نویسد :
بهنام محمدی نوجوان 13ساله ای که از فرط کوچکی جسه ، اسلحه ژ-3 اش روی زمین کشیده می شد، با گشت زدن در محله ها نیروهای رزمنده را از نقاط نفوذ دشمن مطلع می ساخت، او روزهای آخر مقاومت خرمشهر با اصابت ترکشی به قلب کوچک اش به شهادت رسید...
***
اکنون آبان ماه 89 است ، مزار اولین شهید 13 ساله هشت سال دفاع مقدس و همرزم جهان آرا با توجه به نامناسب بودن مکان آن، به همت مردم شهید پرور مسجدسلیمان و همت مسئولان استانی و کشوری طی مراسمی با شکوه در روز سیزده آبان از قبرستان قدیمی شهر بر فراز تپه شهدای گمنام مسجدسلیمان منتقل خواهد شد .
او که می گفت : این جسمم را به خاک میسپارم، روحم را به خدا و راهم را به آیندگان میسپارم.
چه خوب است گاه گاهی به یاد شهیدان باشیم
برای شادی روحشان صلوات
4
برگ در هنگام زوال می افتد
میوه در هنگام کمال می افتد
بنگر که چگونه می افتی چون برگی زرد و یا سیبی سرخ
آیت الله بهجت (ره):
از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!
تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟
من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست:
گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.
شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گــنــاه نــکــردن " است.
منبع : وبلاگ سلام علی آل یاسین
خوش بہ حال آسموטּ ڪہ هر وقت دلش بگیره بے بہونہ مے باره ...
بہ ڪسے توجہ نمے ڪنہ ...
از ڪسے خجالت نمے ڪشہ...
مے باره و مے باره و...
اینقدر مے باره تا آبے شہ ...
آفتابے شہ ...!!!
ڪاش...
ڪاش مے شد مثل آسموטּ بود...
ڪاش مے شد وقتے دلت گرفت اونقدر ببارے تا بالاخره آفتابے شے...
بعدش هم انگار نہ انگار ڪہ بارشے بوده....