فاطر مرصوصین

نام یکی از سوره های قرآن + مرصوصین

فاطر مرصوصین

نام یکی از سوره های قرآن + مرصوصین

مشخصات بلاگ
فاطر مرصوصین
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۰/۰۳
    ...


چه مژده ای زیباتر از آمدن بهار در پی یک زمستان تار و طولانی؟! چه بشارتی شیرین تر از بشارت خورشید در پی یک شب سرد و تاریک؟! چه پیامی نیک تر از پیام زلال آب برای لبانی تشنه و خشکیده؟! چه نوایی برتر از بشارت «جاء الحق» و «زهق الباطل»؟! قسم به شب پوشیده! که روز خواهد درخشید و بهاری ترین روز هستی ، بر صحیفه‏ی شب تار و طولانی ، مُهر پایان خواهد زد . فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک

  • سما علیزاده





خاک‌نشین کوی باصفایش هستم ...


دعاکنید قابل باشم، حتماً نایب‌الزیاره‌تان خواهم بود ان‌شاءالله ..


  • سما علیزاده


بسم رب الشهدا

قنوت

چه شرحی می توان بر این قنوت نوشت.

 قنوتی متفاوت از دیگر قنوت ها.
       عکسی که می بینید در اوایل دهه ی شصت، در نماز جمعه تهران گرفته شده است.

 رزمنده ای از جمع مجاهدان فی سبیل الله که به مقام جانبازی نائل گشته،

 به قنوت ایستاده است.  
 
 من و تو، هنگام قنوت، به کف دستان خود خیره می شویم.

 حال کسی که کف دستی ندارد و چشمی که به آن ها خیره شود، چه تکلیفی دارد؟ 

آیا شک داری که این قنوت، به حرمت قمرِ منیر بنی هاشم، 

همو که دستان و چشمش را پیش از شهادت، هدیه آستان ولایت نمود،

 پذیرفته ترین قنوت خواهد بود؟
  • سما علیزاده


دعا پشت دعا برای آمدنت،
گناه پشت گناه برای نیامدنت
دل درگیر میان این دو
انتخاب کدام آخر؟
آمدنت یا نیامدنت؟!
من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد
با انتظارهای فراوانم از شما ...

  • سما علیزاده
  • سما علیزاده
  • سما علیزاده
درخانه قبر خود براتی بفرست

بر عفو گناهت حسناتی بفرست

گر منتظر یوسف زهرا هستی

از بهر ظهورش صلواتی بفرست
  • سما علیزاده


به نام آن که ذکرش دین است و مهرش آیین      


            ای شمس همیشه زنده ی توس سلام         باعشق ازاین شکسته فانوس سلام                 

          ای صاحب خانه ی عزیز، دربگشا


        من آمده ام برای پابوس سلام


  • سما علیزاده

ارباب رضا رضایتى مى خواهم

بیمار شدم عیادتى مى خواهم

بر پنجره فولاد شما دل بستم

دریاى شفا شفاعتى می خواهم

  • سما علیزاده
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
از ساغرشان جرعه شرابی نفرستند

بین دو حرم هروله کردیم... محال است
از چشمه ی زمزم می نابی نفرستند

باور نتوان کرد... سلامی بفرستیم-
آنگاه از این خانه جوابی نفرستند

دیوار حرم شُسته به اشک است ... بگویید
تا قمصریان عطر و گلابی نفرستند

بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر
حاشا که بر این گریه ثوابی نفرستند

عمریست اگرچه وسط نیل نشستیم
از برکت این خانه عذابی نفرستند

لب تشنه نبودیم در این شهر... وگرنه
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
...
در کرب و بلا قاعده ی شعر به هم ریخت...

بر تشنه محال است که آبی بفرستند

  • سما علیزاده