چگونه پر بزنم تا که بال و پر بسته ست ؟!
چقدر در بزنم ؟! ها ؟! چقدر ؟! در بسته ست!
![](//bayanbox.ir/id/2347299940122853311?view)
از این ستون فرجی نیست تا ستون دگر!
که ریشه های درختان به یکدگر بسته ست!
تفاوتی نکند باغ با قفس! وقتی –
دل پرنده شکسته ست و بال و پر بسته ست!
چقدر چشم بچرخانم و نگاه کنم؟!
در این زمانه که هر چشم دیده ور بسته ست!
اگر که راه نمی خواندم ز تنهایی ست!
که گاه قصد زیارت به همسفر بسته ست!
پر از عریضه شده چاه جمکران ؛ حالا -
به جای آب پر از نامه های سربسته ست!
میان راه نمی ماند آنکه قبلِ سفر
درست توشه به اندازه ی سفر بسته ست
به پشت گرمی این قوم دلخوشی کافی ست!
که زود وا شد مشتی که تنگ تر بسته ست!
« عقب نشینی » آرایش سپاه نبود!
مسیرِ فتح به سربازِ بی جگر بسته ست!
زمان آمدنت روی ما حساب نکن!
خودِ خدا به هواخواهی ات کمر بسته ست!
بیا که آمدنت بحث مرگ و زندگی است
نبود و بودِ دو عالم به این خبر بسته ست!
بیا که گوشه ی چشمی به من بیندازی
سعادت دو جهانم به یک نظر بسته ست!